کد مطلب:53190 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

مشتی که بر سینه علی زدند











روزی علی علیه السلام كنیزی را دید كه محزون و گرایان است، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا برای خرید گوشت مأمور ساخت، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وی واقع نشد، لذا آن را برگرداندم، دوباره قصاب گوشت را عوض كرد و گفت: چنانچه بار دیگر بیاوری عوض نمی كنم، ولی صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمی دانم چه كار كنم؟

حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحب ببرم، و از او تقاضا كنم كه آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را برای بار دوم عوض كند، كدام را انتخاب می كنی؟

به درخواست كنیز آن حضرت به مغازه قصابی وارد شد، و از قصاب خواست كه گوشت را عوض كند، و یا معامله را اقاله نماید.

قصاب امیرالمؤمنین را نمی شناخت، و لذا مشتی بر سینه آن حضرت زد و گفت: برو بیرون به شما مربوط نیست!!

علی علیه السلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتی كه داشت، مشت قصاب را تحمل كرد و چیزی به او نگفت!! و كنیز را به خانه اش برگرداند، و به ارباب سفارش كرد كه وی را آزار ندهد.

چون صاحب كنیز، مولای متقیان را شناخت، كنیز را به شكرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت.

ولی از سوی دیگر چون مردم، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابی دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمؤمنین چه شد و كجا رفت؟

قصاب كه مردی غریب و از عاشقان مولا بود، و اساسا برای دیدار آن حضرت به كوفه آمده بود، ولی علی علیه السلام هنگام ورود وی به كوفه، در مسافرت به سر می برد، جواب داد: من كجا و علی كجا؟ من كه مدتها است كه در انتظار علی هستم...

گفتند: همان عربی كه با كنیز گریان وارد مغازه ات شد علی علیه السلام بود!!قصاب كه دید كه به چه بزرگواری جسارت كرده است، گرفتار غم و اندوه شدیدی شد،و لذا دستش را با ساطور قصابی قطع كرده و بی هوش افتاد!!

علی علیه السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده، و دست قطع شده را از زمین برداشت، و بلافاصله آن را در جای خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتی را به وی برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به بركت انفاس ملكوتی آن حضرت خوب شد...نظیر این جریان با كمی تفاوت در مورد «بقالی» پیش آمد، كه حضرت در شفاعتش از كنیزی مشت او را نیز تحمل كرد...[1] .

از این قضایا نتیجه می گیریم كه علی علیه السلام دارای جاذبه های عجیبی بود، و دوست و دشمن، مسلمان و كافر را جذب می كرد، تا جایی كه كسانی در این راه دست خود را قطع می كردند، و از آئین خود منصرف گردیده، آئین بحق علی علیه السلام را می پذیرفتند...

علی نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا می كرد، بلكه به هر موضوعی در وجود او بنگریم، وی همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت، ایثار، اخلاص، سوز و مسؤولیت، جوانمردی و همه سیمای واقعی قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت، و دوست و دشمن در برابر وی خاضع بودند...[2] .









    1. بحارالانوار ج41 ص48 ح1.
    2. نقل از آفتاب ولایت ص175.